یعنی فکر میکنم که دیگر وقتش است ، شاید به این دلیل که گرمای بدنمان زیرِ پنج است
که دیگر فکر میکنم که من یک فمنیستم با یک ساده خوانی یک متن ، با بوسیدن یک انگشت پوسیده ، قطع پیدا کردم به یقین ها ...
من اینجا نشسته ام زیر یک عدد ، زیرِ یک شوخی که هنوز در خواب خفه ام میکند.
که دیگر فکر میکنم که من یک فمنیستم با یک ساده خوانی یک متن ، با بوسیدن یک انگشت پوسیده ، قطع پیدا کردم به یقین ها ...
من اینجا نشسته ام زیر یک عدد ، زیرِ یک شوخی که هنوز در خواب خفه ام میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر