۱۳۹۲ فروردین ۱۱, یکشنبه

کنتور ندارد ، یکم.

مصرف کننده ها ، زن هستند
تولید کننده ها شبه زن..
یک چیزی ، میان همین جنسیت ها  در رفت و آمد هستند ، آن ری اکشن ِ واردات و صادرات مرد است..
کنتوری هم ندارد..







۱۳۹۲ فروردین ۷, چهارشنبه

بشنوید ، تا یاد بگیرید..

گاهی اوقات باید به شاهکارها سلام کرد ....
این رو از صفحه ی آریان پیدا کردم...
اینم لینک جایی که گیرش آوردم 


و این هم جایی که باید دانلودش کنید...






     ANOTHER FACE IN A WINDOW
                      ANTIMATTER

                
They're all the same, assimilated
And here am I born of a lost cause
The underdog, an alien in drag, dying
So who's to say there's any shame in
being alone when the dogs are outside
In packs of ten, their muzzles removed, biting
I tried to save my inner sanctum
While all around were still playing with fire
The fact remains
I've never been moved to sell myself
I don't want to be another face in a window
Seeing life through a screen, bathed in a warm glow
Fade like so ...
              

چهره ی دیگری در آینه

آنها همه مثل هم هستند، شبیه سازی شده
و من اینجا به دلیلی نامشخص بدنیا آمده ام
توسَری ها، بیگانه ها لباس جنس مخالف به تنم می کنند، مرگ
پس چه کسی می گوید که شرم آور است
تنها بودن، وقتی سگ ها بیرون هستند
در بسته های ده تایی، بی صورت، گاز می گیرند
سعی کردم حریم (خلوتگاه) درونی ام را حفظ کنم
وقتی بیرون همه با آتش بازی می کردند
این حقیقت می ماند که
من هیچ گاه حرکتی نکردم تا خودم را بفروشم (یا حرف خودم را به کرسی بنشانم)
نمی خواهم چهره ای دیگر در یک آینه باشم
زندگی را روی پرده ای ببینم، غرق می شوم در چسبی گرم
و اینگونه محو می شوم

۱۳۹۲ فروردین ۴, یکشنبه

insurgentes

این دنده و این دوندگی ، این قاعده های سگی این زیست بومِ وحشی ، این هم زیستی مسالمت آمیزبا خاطرات مکدر  ، این صدای هایده و صداهایی با قطر لوله پلیکا را میتوان روی یک خط باریکی از راه آهن  طهران -مشهد مشاهده کرد که دارد دامن گُل گُلی را میبرد .




۱۳۹۱ اسفند ۲۷, یکشنبه

سگ قاعده ی دوم...

قاعده ی دوم
شما تنها در صورتی احمق نیستید که همه را به بازی بگیرید ، از هر انگشتان یک حیله بِبارد ، از هر نگاهتان یک وسوسه...زمانی که با هیچ کس صادق نباشید آنگاه زیرک و دختر عاقلی هستید...

سگ قاعده ی اول

قاعده ی اول
این یک ، سگ قاعده است ..این یک سگ زیستی بدون هیچ کبودی است، این یک سگ لرزه است ، این یک کم شدن و گم شدن تو عقده های آدم های روشن فکر است...
گیرم و بدجوری مانده ام.

this is a prophecy..

مِدام به یک چهار دیواری خیره میشوم و دستبند میبافم...
تند و تند میبافم..
تند و تند یکی زرد ، یکی سیاه ...که آخر چه شود ..که بگویم
هی یو
this is a prophecy..
دیس ایز اِ پِرافیسی...

معنویات اول

سرم را بگذارم زیر بالش، همه جا که خوب تاریک شد، نفس ها که خوب برنگشتن بپرسم ، آیا هر چقدر ناز کنیم ، عشوه کنیم، با لگد میزنند بر  ماتحتمان ، آن هم معنوی !!!
یعنی همه ی ما از آنهایی ام که بله
و خیلی هامان از آنهایی ایم که نخیر..
وای بر دیر شوندگان..
به گودال خزندگان..

منفی پنج

یعنی فکر میکنم که دیگر وقتش است ، شاید به این دلیل که گرمای بدنمان زیرِ پنج است
که دیگر فکر میکنم که من یک  فمنیستم با یک ساده خوانی یک متن ، با بوسیدن یک انگشت پوسیده ، قطع پیدا کردم به یقین ها ...
من اینجا نشسته ام زیر یک عدد ، زیرِ یک شوخی که هنوز در خواب خفه ام میکند.

۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

سر به بالینش گذار

همه چیز کم از سِرِّ درونتون 
همه چیتون لنگ  پای عیش و کیرتون..
ولی ترو به قرعان ،
یادی باشه از دلبرتون...

میدانی؟

میدانی واقعا همه چیز سخت است...
سختی کار اینجاست که همه فکر میکنند وقتی زن هستی ، یعنی درد داری پس حتما پریودی
یعنی باید حرف بزنی تا مثل چاه خالی شوی..
درد اینجاست که من گوشه ی اتاقم را به همراه سیگارم را ترجیح میدهم بهتر از آن است که بنِشینم و به خود ارضایی دختر بغل دستی ام فکر کنم
که بشینم و حساب و کتاب کنم که اگر من مودب باشم یعنی حامله نمیشوم!
و بشینم و بگویم که هر دستی که روی من نوازش میکشد آیا روزی من را خواهد زد!
کبود چه؟

سیگارم زیر یک حبه قند شکل گرفت به تمامی...

یعنی اوایل ها سرم درد نمیکرد ، بلکه گاهی یک فشاری به مغزم وارد میشد ، تب میکردم ، ساعتها زیرنوکِ یک چیزی میخوابیدم ، دوباره بلند میشدم ، تب داشتم ..روان ادامه داشت و روشنای کابوس هایم زیر همان لحاف ،فقط تب بو د و تب..
حال تحریم های عاطفی همان کار را بهتر برایم انجام میدهد اینکه بدون شرح زیر یک پنجره تنها سیگار میکشم.آن هم اگر بشود..

۱۳۹۱ اسفند ۱۱, جمعه


من چقدر سعی کنم که دستت را بگیرم که ببرم در خانه ام زندگی کنیم 
آخر لامصب دستت کجاست!




تی شرت سیاهت را میبینم، نه

زیرِ سر نیزه حالم را بپرس.

سرت را بده من ، نعره ات را بده من 
 عربده های جهان در گوشه ی اتاقم دارند سیگار میکشند
تو به دل نگیر